۱۳۹۳ مرداد ۳۱, جمعه

حکومت آخوندی عامل همه تاریکی ها

سلام به آقایان ایوب، ‌فرهاد، آبان، منصور لرستانی، اصغر محرابی، علی هاشمی، ساسان محمدی، حالیته، رضا ارجمند، سیروس، بهرام هنرمندی، عبدالله مشیرزاده، ایرانی، ماشاالله پهلوان کرمانشاه ،همایون بنی آدم و... همچنین خانمهای محترم فروزنده رحیمی، ملیحه نوایی، فاطمه رسولی، رهگذر، مهناز و خدیجه آجیده و...

بدیهی است که شما در مورد این یا آن مسئله نظر واحدی نداشته و حتی با هم مخالف باشید اما در کوبیدن «منتقدین به دغل و دروغ» و گوشه زدن به آنها دریغ نمی‌کنید.

این کار اشکال ندارد و دست شما درد نکند اما اگر ابهامات وپرسش ها شفاف بیان شود بهتر است.

از شما (هر کدام شما که مایل است. مثلاً از آقای ایوب) خواهش می‌کنم برای شروع یک بحث جدی، در آغاز چند «پرسش مشخص» بنویسید. تا یکی یکی به آنها پاسخ داده شود.


اینکه هدف واقعی از اظهار نظر در سایت دریچه زرد روشن شدن مسائل است یا نه و بحث و وقت گذاری اصلاً فایده دارد یا ندارد، موضوع دیگری است.


فرض می‌کنیم همه واقعاً خواهان یک گفتگوی سالم هستند و نیت سویی هم در کار نیست.


صادقانه بگویم من بر خلاف بیشتر شما در شمار کسانی هستم که ارزش نقدهایی را که به «رهبری مجاهدین» شده می‌دانند و منتقدین را به دشمنان مردم ایران ربط نمی‌دهند.

پرسان

۳۰ مرداد ۱۳۹۳



۲ نظر:

  1. من با نظریه آقای ناشناس کاملا موافقم. اجازه دهیم تا فرمی برگذار شود تا ما همه دل سوختگان و نسل انقلاب نظرات،ناگفته ها و سئولات خود را در موارد مشخص مطرح کنیم و شاید که از این طریق اولین گفتمان آزاد سیاسی در تاریخ خاکمان رغمی بخورد.

    از برخوردهای خودبخودی، عصبی، عکس العملی و مچگیری و ما از اولش هم گفتیم، و غیره و غیره، که بجز آب به آسیاب دشمن ریختن و پاسیویته پتانسیل مترقی و پیشرو جامعه خارج از کشور نیست، دست برداریم با طرح سئوالات مشخص به وا کاوی مسائل مشخص نسل و عصرمان بپردازیم.

    به دونفر تخته سنگی بزرگ و یک چکش و یک ماه وقت دادند. از اینان یکی مجسمه بی همتایی ساخت و دیگری صندوقی سنگ ریزه و هرزه سنگ. شاید ما هم بتوانیم دین خود را ادا کرده گلی بسر مام وطن بزنیم. و از این عمر و فرصت اثری گرانبها بسازیم این هرزه سنگها دردی دوا نمی کنند.

    سؤالاتی از این قبیل با سایر مطالب دیگران بتوان بعنوان محور بحثها مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد:

    آیا مبارزه مسلحانه شهری چه در زمان شاه و چه حالا کارساز بود؟

    آیا هرآنچه سرمایه سیاسی داریم را در دوسال بعد از انقلاب کسب نکردیم و از سی خرداد ببعد و مبارزه مسلحانه فقط از این کیسه بود که خرج نمودیم؟

    آیا مبارزه ضد امپریالیستی به رهبری نیروهای به اصطلاح کارگری و سرنگونی طلب درست بود یا می بایستی مرحله سوزی نمیکردیم و راه رشد سرمایه داری ملی را میپیمودیم و به جای خمینی و انقلاب به بختیار و رفتن شاه رای میدادیم؟

    راه رشد دمکراتیک ( واقعی و عملی نه شعاری و الکی) در جامعه عقب افتاده و مرد سالاری مثل ما چیست؟ آیا میتوان نقش مقتدرانه پدرسالاری ، کدخدا سالاری و امام سالاری، را از ذهن و ضمیرمان زدود و یکشبه اعلام و اعلان دمکراسی نبود.

    چگونه میتوان جامعه میلیونی خارج کشور را به سمت موضعگیری مستقل و مترقی سوغ داد و این پتانسیل عظیم ملی را از امکان به عمل رساند.

    درد چیست؟ شاه و خمینی و استعمار و آمریکا و انگلیس و دست پنهان خارجی، اسلام و مذهب و غیره و غیره است؟ تا چه حد بی ایمانی فردی و فرهنگ باری به هر جهتی، عدم تعهد فردی و اجتماعی مان، تنبلی فکری و عملی مان ، چرند گویی و حرف مفت زدن مان، زرنگی و الله بختکی بودنمان، فرهنگ بها پرداخت نکردنمان همه چیز خواستن و هیچ نپرداختن و مفت خوریمان باعث اضمحلال روح و ضمیرمان شده؟و غیره و غیره و غیره.

    دوستان، تمامی معجزات (رشد و تکوین بیشمار در حداقل زمان) انسانی از جنبش اسپارتاکوس و سقراط تا فرستادن انسان به ماه، همه و همه از کلام و شعار و ایده شروع و با بها دادن مریدان متعهدش به منصه ظهور رسیده.

    کاش من و ما را هم همتی بود شاید که ما هم بتوانیم قدمی در راه آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی مان بردارییم

    همایون بنی آدم

    پاسخحذف
  2. آقای یغمائی با تشکر از افتتاح صفحه گفتگو و با امید اینکه بارورتر گردد

    از انتشار مقالات ایرج مصداقی (گزارش ۹۲ و ۹۳)، همچنین نوشته‌های دیگر منتقدین و طرح سئوالات و انتقادهائی به «رهبری سازمان مجاهدین»، بیش از پیش روشن شد «آنچه البته به جایی نرسد فریاد است»

    بعد
    دیدیم و شنیدیم که به جای پاسخ کلمه با کلمه، بازار تهمت و افترا گرم شد و مداحان دور برداشتند.
    نه تنها پاسخی به پرسش های طرح شده (که سئوال صدها نفر دیگر هم بود و هست) داده نشد، معلوم گشت علی آباد اصلاً در و بالونی ندارد و پاسخ منطقی و قابل ارائه ای هم در کار نیست. معلوم شد من و امثال من هم که چشم امیدمان به واکنشهای منطقی و متین یک سازمان انقلابی بود، ول معطلیم، و این برای من و مثل من که با هزار امید به دنبال راه حنیف رفتیم و زندگی خودمان را در این مسیر گذاشتیم، از زهر هلاهل هم بد تر بود.
    آیا واقعاً کف گير به ته ديگ خورده بود و از همین رو بود که غير از سياهی و سوختگی (تهمت و افترا) حاصلی نداشت؟
    ...
    دیدیم و شنیدیم که به جای یک واکنش منطقی و متین (و حداقل سکوت) بازار هرزه نویسی گرم شد و هر کس و ناکسی به خود اجازه داد به اسم مستعار و غیر مستعار به دافعه ها و فاصله بیافزاید و برادران دیروز را به رژیم ستمگر و قاتل شهیدان نسبت دهد. وای بر ما...

    کیست که نداند، حتی یکی از آن به اصطلاح ردیه ها، بدون اوکی مسئولین نوشته نمی‌شد؟ بله، هیچکدام خودسرانه نبود و ساده نگری است بپذیریم در تشکیلات مجاهدین هرکس هر چه دلش می خواهد می‌تواند بنویسد و در سایتهای مربوطه هم انتشار دهد.

    زمانی بود که سر مقاله نشریه مجاهد برای نظایر من حکم «آیه» را داشت و در صحت و سلامت آن تردید نداشتیم، اما الان ورق برگشته و انگار توسل به دروغ افترا هیچ قبحی ندارد.
    مداحی ها، کاریکاتور های مبتذل و «ادبیات فاخر» کنونی، همچنین «ویدئو کلیپ های طراز نوین» که به برخی از ترانه های لس آنجلسی سور زده، اساساً در فرهنگ مجاهدین جائی نداشت.

    اینگونه نیست که این دردها را فقط و فقط منتقدین می‌فهمند و دیگران سر در نمی‌آورند. اصلاً این جور نیست.
    در بین مجاهدین کم نیستند کسانی که در عمق وجدانشان می‌دانند داستان از چه قرار است. بهتر از من و شما هم می‌فهمند اما متاسفانه دم برنمی‌آورند و کوله بار تناقض ها را همچنان به دوش می‌کشند.

    آیا این دهن کجی به واقعیت به خاطر رژیم صورت می‌گیرد؟ که مثلاٍ رژیم سوءاستفاده نکند؟
    ظاهراً بهانه این است. اما این افسون و فریبی بیش نیست. رژیم نزده می‌رقصد و نیازی به فاکت های من و شما ندارد.
    مجاهد واقعی ناراستی و بی مروتی در مناسبات سازمانی را هم نباید بپذیرد. اگر با آن سازش می‌کند پس مجاهد نیست.
    ملاحظه هیچکس و هیچ چیزی را جز حقیقت نباید کرد. حقیقت صدای مردم است. حقیقت صدای خداست.
    درویش

    پاسخحذف